نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ کاظم 
در نسبت طبرسي دو قول است : يکي اينکه منسوب به طبرستان به معني طبرستاني است ديگر آنکه معرب تفرشي و منسوب به تفرش از توابع قم است . اين اختلاف گاهي در مطلق لفظ طبرسي و گاهي در طبرسي با قيد وصف بودن براي شخص معين پيش مي آمده و بدين جهت در بحث از حقيقت امر بايد نخست تلفظ صحيح و مفهوم واقعي طبرسي را معلوم داريم و آنگاه به نسبت ابوعلي فضل بن حسن که آيا تفرشي است يا طبرستاني بپردازيم . طبرسي بطور مطلق پيش از بحث از لفظ و معني اين کلمه بايد دانست که در عربي در نسبت بمرکب مزجي قاعده ? اصلي و کلي اين است که جزء دوم کلمه را حذف و ياء نسبت را به آخر جزء اول ملحق ميکنند. و في المثل در نسبت به سيبويه و بعلبک سيبي و بعلي ميگويند.ملحق کردن ياء نسبت به تمام کلمه نيز مخصوصاً در موردي که سبب سنگيني لفظ نشود و بالاخص در مرکبات فارسي که عرب بترکيب مزجي آنها توجه ندارد جائز است . چنانکه در نسبت به اردستان و خجستان اردستاني و خجستاني گويند. در بعض مرکبات هم از دو جزء کلمه لفظي چهارحرفي بر وزن جعفر بنا ميکنند و آن را منسوب قرار ميدهند، مانند حضرمي در نسبت به حضرموت . لکن اينگونه نسبت موقوف بر شنيدن از اهل زبان است و بر آن قياس نتوان کرد. مطابق قاعده اي که ياد شد در نسبت بطبرستان سه وجه تصور ميرود طبري ، طبرستاني ، طبرسي (بر وزن جعفري ). از اين سه وجه اهل زبان وجه اول را اختيار نموده و ائمه ? لغت و ادب نيز همان را ضبط کرده اند. از جمله ياقوت در معجم البلدان در ذيل طبرستان گويد: و النسبة الي هذا الموضع طبري . و در ذيل طبريه گويد: و النسبة اليها طبراني علي غير قياس فکانه لما کثر النسبه بالطبري الي طبرستان ، ارادوا التفرقه بين النسبتين .و صاحب تاج العروس در ماده ? (طبر) گويد: و طبرستان بلاد واسعة منها دهستان و جرجان و استرآباد و آمل : و النسبة اليها طبري ايضاً، پس از تمهيد اين مقدمه گوئيم : طبرسي بفتح اول و دوم ، در نسبت به طبرستان با هيچيک از وجوهي که ياد شد درست نمي آيد، و بنابراين مخالف قياس است و کلمات مخالف قياس را وقتي حکم به صحت ميتوان کرد که اهل زبان آنرا استعمال کرده و ائمه ? ادب و لغت بضبط آن پرداخته باشند. و طبرسي با تلفظي که ياد شد در کتب لغت و ادب ثبت نشده ، و علماي صرف و نحو با همه دقتي که در جمع و ضبط کلمات سماعي و شوّاذ و نوادر لغت داشته اند متعرض ذکر آن نشده اند، پس طبرسي با وزن و حرکتي که ياد شد يا بکلي مجعول و مجهول است ، و يا آنکه لفظي صحيح و مستعمل بوده و تحريف شده است ، مجعول بودن آن با وارد شدن در کلمات و مو?لفات دانشمندان بزرگ فرضي معقول نيست . بنابراين ، لفظي صحيح و در ابتداي وضع و استعمال موافق قياس بوده و بعدها به بعض اسباب و علل که در پايان اين بحث بدان اشاره خواهد شد تحريف شده ، و به صورتي که اکنون معمول است درآمده و اتفاقاً چنان شهرت يافته است که تصور تحريف در آن نميرود، و نظر بهمين شهرت بوده است که مو?لف روضات آنرا صحيح و قياسي انگاشته و در اثبات قياسي بودن آن دچار سه اشتباه شده است که از فاضلي چون او عجيب مينمايد: يکي اينکه جزء اول طبرستان را طبرس پنداشته و در ذيل ترجمه ? علي بن حمزه ? طوسي گفته است : (ص 39 س 28 و 29) بل يُظن ان الطبرس مطلقا انما هونسبةٌ الي تفرش المشاراليها، لا الي طبرس التي هي مازندران ، ديگر اينکه در نسبت به طبرستان ، طبري را که موافق قياس و مشهور است مخالف قياس شمرده ، و طبرسي را که مخالف قياس و نامستعمل است موافق قياس دانسته ، و در ذيل ترجمه ? صاحب احتجاج پس از توجيه نسبت طبرسي و لفظ و معني طبرستان گفته است : (ص 18 س 25) و قد يوجد النسبة اليها طبريا علي غيرالقياس . (و البته اگرمازندران طبرس باشد، در نسبت به آن طبرسي موافق و طبري مخالف قياس خواهد بود) ديگر آنکه طبرس را بشهادت اين عبارت : لاالي طبرس التي هي مازندران ، دانسته است ، غافل از اينکه در طبرستان و نظائر آن از مرکبات ، مدلول هر يک از دو جزء غير از مدلول هر دو جزء است : وتاکنون شنيده نشده است که در تفسير سجستان ، في المثل سج يا سجس را بسيستان معني کنند، پس طبرس يا طبر بمعني مازندران نيست ، و آنچه افاده ? اين معني ميکند مجموع طبرستان است . بالجمله در ابطال قول کساني که طبرسي را منسوب به طبرستان ميدانند، محکمترين ادله مخالف قياس و نامستعمل بودن اين کلمه است و در تا?ييد اين دليل (با اينکه محتاج تا?ييد نيست ) قرائن متعدد که هر يک در واقع دليلي جداگانه است در دست داريم . اطبرسي بفتح اول و ثاني ، و براي نسبت به طبرستان وضع نشده و اصل آن در وضع بفتح اول وثالث و سکون ثاني ، و براي نسبت به طبرس بر وزن تغلب بوده ، و طبرس چنانکه خواهد آمد بمعني تفرش است . و اما طبرس که مو?لف تاريخ بيهق اصل ابوعلي را از آنجا دانسته همان محلي است که در تاريخ قُم به نام طبرش ضبط شده ، و طبرش بطور قطع معرب تفرش يا تپرش يا تبرش است . و تبديل شين آن به سين براي کامل ساختن تعريب بوده و بر قياس پشت و بُست و تشت و طست است .