فرزند شهید آیت الله دکتر مفتح تأکید کرد: تز اسلام منهای روحانیت که به فرمایش امام راحل استعماری بود، منشأ دلسوزانه داشت اما ثمره اش استعماری بود، چون اگر دین، از دین شناس گرفته نشود، انحراف در آن قطعی است و ثمره اش گروه هایی مانند منافقین خلق می شوند.
حجت الاسلام محمد هادی مفتح در گفتگو با رجانیوز با بیان اینکه شهید مفتح اولین روحانی نبود که به تدریس در دانشگاه پرداخت، وجه تمایزی را که موجب شد وی به عنوان نماد وحدت حوزه و دانشگاه قلمداد شود، طرح نظریه وحدت دانست و گفت: مشکل اصلی در آن مقطع و پیش از آن، عدم تعامل روحانی و دانشگاهی بود.
وی درخصوص ریشه نظریه "اسلام منهای روحانیت" اظهار داشت: به واسطه این عدم تعامل و اینکه قشر دانشگاهی قادر نبود، پاسخ خود در زمینه مسائل دینی را از حوزویان بگیرد، این تلقی به وجود آمد که دانشگاهیان اگر با روحانیت مشکل دارند، با دین که مشکلی ندارند، بنابراین، بر سر این دو راهی، اسلام منهای روحانیت را انتخاب کنند.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: تز اسلام منهای روحانیت که به فرمایش امام راحل استعماری بود، منشأ دلسوزانه داشت اما ثمره اش استعماری بود، چون اگر دین، از دین شناس گرفته نشود، انحراف در آن قطعی است و ثمره اش گروه هایی مانند منافقین خلق می شوند.
وی با اشاره به تلف شدن پتانسیل بالایی از انقلاب اسلامی در اثر این اصطکاک و شهادت شهدایی مانند مفتح در اثر این نگاه های انحرافی، اضافه کرد: شهید مفتح برای پر کردن این خلأ، قبل از انقلاب دست به کار شده بود. همچنین پس از انقلاب نیز اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را به منظور نهادینه کردن این نظریه و مؤلفه های آن، در اول آبان 58 در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار کرد.
فرزند شهید مفتح خاطرنشان کرد: با شهادت زودهنگام ایشان، تبیین مؤلفه های نظری وحدت حوزه و دانشگاه و روند اجرایی کردن آن با اختلال مواجه شد.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه "از آنجا که مبانی نظری علوم دانشگاهی سکولار است و انقلاب فرهنگی در سال 59 نیز عملاً در تغییر جهت گیری ها توفیقی به دست نیاورد، آیا تا زمانی که این مبانی تغییر نیابد، انتظار وحدت حوزه و دانشگاه، انتظار معقولی است"، گفت: درخصوص مؤلفه های نظریه وحدت و زمینه های نهادینه و استوار کردن آن، می توان بحث های متنوعی کرد که شاید این مورد هم بتواند یکی از سرفصل ها باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: البته بزرگانی مانند آیت الله جوادی آملی معتقدند اساساً ما علم سکولار نداریم و علوم، همگی دینی هستند. پاره ای از آیات خداوند در قرآن به صورت تشریعی آمده است و پاره ای دیگر، آیات تکوینی در طبیعت هستند.
وی با اشاره به اینکه محققین علوم مختلف دانشگاهی نیز در حقیقت بر روی آیات تکوینی الهی کار می کنند، اظهار داشت: اگر این نگاه به بار بنشیند، مسائلی مانند اسلامی کردن دانشگاهها هم به نتیجه می رسد.
فرزند شهید مفتح با بیان نقل قولی از حضرت آیت الله خامنه ای در سال 64 مبنی بر اینکه "بزرگداشت شهید مفتح و موضوع وحدت حوزه و دانشگاه نباید منحصر به ایام سالگرد شهادت ایشان شود و تا سال بعد به فراموشی سپرده شود"، افزود: ایشان تأکید داشتند که در طول سال باید در این زمینه بحث شود و گروه های مختلفی تشکیل شوند و الزامات اجرایی این نظریه را بررسی کنند.
وی در پاسخ به این سؤال که "آیا در حال حاضر مرکز یا نهاد خاصی متولی پیگیری و اجرایی کردن نظریه وحدت حوزه و دانشگاه است"، خاطرنشان کرد: این موضوع در برهه ای برعهده پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گذاشته شده بود اما از جزئیات اقدامات آن اطلاعی ندارم. اخیراً هم از جهاد دانشگاهی تماس گرفته و گفتند گروهی را در این زمینه فعال کرده اند.
مفتح در پایان تأکید کرد: شورای عالی حوزه علمیه قم و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید رأساً در این زمینه مسئولیت بپذیرند و ابزارهای لازم را نیز تهیه کرده و دراختیار قرار دهند.
رسا، سرویس سیاسی ـ حجتالاسلام مفتح از پژوهشگران و اساتید حوزه و دانشگاه تحول از درون را دگرگونی تأثیرگذار در حوزه علمیه قلمداد کرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته در دیدار شماری از نخبگان حوزههای علمیه قم، مشهد، اصفهان و خوزستان بر ضرورت ترسیم چشماندازی برای حوزههای علمیه و بر اهمیت تحول در این مراکز علمی تأکید کردند.
رسا ـ یکی از محورهای سخنان رهبر معظم انقلاب در آن دیدار، مسائل مربوط به اعطاء مدرک در حوزه بود. جنابعالی تا چه حد با نظریه مدرکگرایی در حوزه موافقید؟
رسا ـ یکی از مصادیق تحول در حوزه، تحول در نظام مدیریت حوزه است. تا چه میزان با این نظریه موافقید؟
بررسی دیدگاههای رهبر فرزانه انقلاب درباره نیازمندیهای حوزه علمیه امری ضروری است که بایستی موضوع نشستهای علمی و کرسیهای نظریهپردازی مراکز حوزوی قرار گیرد و کارشناسان و فضلای عرصههای گوناگون حوزه درباره آن اظهارنظر کنند.
در گفتوگو با حجتالاسلام محمد هادی مفتح، فرزند شهید مفتح به بحث و بررسی حوزه و مدیریت تحول پرداخته ایم. وی مهندس الکترونیک و موسس رادیو معارف است. تحقیق و تدریس در حوزه علمیه قم به عنوان اساسی ترین فعالیت های وی در حال حاضر به شمار می رود.
رسا ـ مقصود رهبر معظم انقلاب اسلامی از تحول در حوزههای علمیه چیست و چه عرصههایی بیشتر نیازمند تحول است؟
با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب در گزینش کلمات دقت میکنند، بررسی معنای این واژه لازم است. تحول به معنای انقلاب و دگرگونی است و با اصلاح مغایرت دارد. با لحاظ کردن این معنی از تحول، بنده شش محور در حوزههای علمیه را استخراج کردهام که باید بررسی کرد کدام یک از آنها قابل تحول است. متون درسی، محتوای دروس و شیوه تدریس از جمله این محورهاست. شیوه تدریس در حوزه علمیه اینگونه است که استاد ابتدا درس میدهد و سپس متن کتاب را میخواند و کلمه به کلمه تطبیق میکند، در حالی که در دانشگاه به تدریس کلی درس اکتفا میشود.
محور دیگر تحول در حوزه، شیوه جذب طلاب است. هم اکنون راه ورود به حوزه به ویژه در شهرستانها باز است. در حالی که در دانشگاهها اینگونه نیست. کسانی وارد دانشگاه میشوند که دارای شایستگیهایی باشند، در کنکور شرکت کنند و از فیلترهایی بگذرند.
محور پنجم، فرهنگ حاکم بر حوزههاست. دو سال است که رهبر معظم انقلاب موجی را با عنوان آزاداندیشی و تولید علم در حوزه ایجاد کردهاند. عدهای معتقدند فضای آزاداندیشی در حوزه وجود ندارد. کسی نمیتواند مطلبی را که احساس میکند قابل استنباط و ارائه است، به راحتی مطرح کند. یکی دیگر از فرهنگهای حاکم بر حوزه که مورد اشاره حضرت آیتالله خامنهای در سال 74 بود، این است که فضلا حاضر نمیشوند از قم به شهرهای دیگر کشور بروند، چه رسد به خارج از کشور. پیش از این در حوزه علمیه نجف، طلاب پس از اتمام درس در آنجا نمیماندند و به اقتضای آیه «نفر» به سوی اهل خود باز میگشتند.
نکته دیگر اینکه نظام ما دینی، ولی عملکرد آن سکولار است. اگر در تصمیماتمان و قانونگذاری، مبنای عمل را دین قرار دهیم، نظام ما دینی خواهد بود و در غیر این صورت سکولار است. من از برخی بزرگان سیاسی و نمایندگان مجلس سؤال کردم که اگر به معضلی در زمینههای فرهنگی و اقتصادی برخوردید، آیا به سراغ قرآن و احادیث میروید و مشکل را رفع میکنید یا از نظریههای غرب استفاده میکنید و بر اساس آن قانون را تصویب میکنید، سپس به شورای نگهبان ارائه میکنید تا با دین مغایرت نداشته باشد؟ اگر صورت دوم است، پس منبع، دین نیست، بلکه نظریه دیگران یعنی همان سکولاریزم است. وقتی از مرکز پژوهشهای مجلس میپرسیم که چرا در مجلس دین شناس ندارید تا منابع دینی را به عنوان منبع استنباط مقررات قرار دهد، میگویند شما چنین کسی را که در مباحث سیاسی و اجتماعی صاحبنظر باشد، ما معرفی کنید. پس حوزه نیاز دارد تا این مباحث بین رشتهای را تقویت کند و شاید یکی از کارهایی که حوزه باید انجام دهد و مورد نظر رهبری هم هست، همین باشد.
شهید مطهری میگفت ما شیخ طوسی نیاز داریم، شیخ طوسی این زمان، نه هزار سال پیش. شیخ انصاری میخواهیم، شیخ انصاری این زمان، نه سیصد سال قبل. پیش از این، حکومت، اسلامی نبود و شاید احساس نیازی که الآن در قانونگذاری و اجرا به منابع دینی وجود دارد، در آن زمان نبود؛ اما در حال حاضر نیازهای این چنینی به حوزه ارایه میشود و حوزه پاسخگو نیست.
اگر نگاه فراحوزوی داشته باشیم و از بالا به حوزه بنگریم، باید بفهمیم هم اکنون جهانی که در آن زندگی میکنیم، چه نیازهایی دارد که حوزه باید بر اساس آنها خودش را مدیریت کند. طبیعی است که باید نگاه و گستره دیدمان مشخص باشد و بر اساس آن، برنامهها را تنظیم کنیم. سیستم آموزشی کنونی حوزه آیا برطرف کننده نیازهای بیست سال آینده هست؟
ما در بخشهای بسیاری نقص داریم. تا چند وقت پیش رؤسای نظام همه روحانی بودند و روال عادی ارتباط حکومت و روحانیت برقرار بود، اما الآن جز مقام معظم رهبری و رییس قوه قضاییه بقیه سران غیر روحانی هستند و در واقع گسستی بین حکومت و حوزه به وجود آمده است، از این رو باید بر روی موضوع تعامل حوزه و نظام بیشتر کار شود. به هر حال اگر بخواهیم ریشهای کار کنیم، این مشکلات وجود دارد. روشنفکر کسی است که افق دورتر را میبیند. من با همین نیت چندی پیش به عنوان یک کار شخصی کتاب موج سوم آلوین تافلر، جامعه شناس خوبی که پیامبر قرن بیست و یکم نام گرفته است، را خواندم تا ببینیم پنجاه سال دیگر با چه جامعهای مواجهیم. میخواستم به عنوان یک مبلغ دینی پیش بینی کنم که مخاطبان در آن زمان چگونهاند و از الآن خودم را آماده کنم. نه اینکه وقتی تحولات ایجاد شد، تازه دنبال راهکار بگردم. ما افزون بر نیازهای فعلی باید آینده را هم ببینیم. زندگیِ الآن با بیست سال پیش تفاوت دارد و ما باید از هم اکنون برای آینده کار کنیم. برای اینکه آن کار اساسی صورت بگیرد، باید ببینیم که در کدام بخش حوزه لازم است تحول ایجاد شود تا پاسخگوی این نیاز باشد. من نسبت به نظریهای که تحول در حوزه را به متون یا شیوههای تدریس ارجاع میدهد، نقد اساسی دارم.. مثلاً اینکه میگویند متون درسی سخت است، ساده بنویسید تا طلبه درگیر متن نباشد. یا میگویند در منطق به جای حاشیه ملاعبدالله، منطق مظفر بخوانید. به جای معالم، اصول مظفر و همینطور به جای رسائل و مکاسب و کفایه کتابهای دیگر خوانده شود. به طور قطع میتوانم بگویم که مراد بزرگان حوزه این نیست. برای اینکه طلبه به ویژه در سطوح عالی تنها با نظرات شیخ یا آخوند آشنا نمیشود؛ بلکه شیوه استخراج مطلب از متن را نیز از استاد میآموزد. تفاوت است بین دروس حوزه و دانشگاه. در دروس فنی هیچگاه متن را تطبیق نمیکنند و دانشپژوه خودش باید درس را بر متن تطبیق کند. مطالب را یادداشت و در پایان امتحان دهد؛ به خاطر اینکه وقتی کسی مهندس شد، دیگر به کتابهای مختلف کاری ندارد؛ اما در حوزه و در بحث فقه و اصول اینطور نیست. طلبه فقط نمیخواهد بفهمد که آیا مقدمه واجب، واجب است یا نه. یا اینکه آیا استعمال لفظ در بیش از معنایش درست است یا نه. طلبه کتاب را برای استنباط میخواند. کتابهای شیخ طوسی را مطالعه میکند تا با این ادبیات آشنا باشد. با استخراج از کتب علامه و محقق میخواهد یاد بگیرد که اگر با عبارتی برخورد کرد، بر چه چیزی دلالت میکند. این کار جایش در سطوح عالی است. در واقع طلبه با کتاب رسائل، مکاسب و کفایه چگونگی استخراج مطلب از متن را میآموزد تا بعد که خواست فتوا بدهد، از کتب منبع استفاده کند. بنابراین این روش تدریس باید در حوزه باشد و من معتقدم بزرگانی که با تغییر این کتابها و روش تدریس آنها مخالفند، اساس حرفشان این است. آنها میگویند بالأخره طلبه کی و کجا باید یاد بگیرد که چگونه مطلب را از کتب بزرگان بیرون بکشد، به ویژه با ادبیات ششصد سال پیش! روشن است که باید از همینجا یاد بگیرد. ما به کتابهای هزار سال پیش تا الآن نیاز داریم و از این رو تغییر متون به این صورت که به عبارتی ساده و فارسی بنویسیم، قطعاً درست نیست. البته طلبه را نباید بیش از سه دوره درسی برای رسائل معطل کنیم. این یک واقعیت است. در هر سال تحصیلی در حوزه بیش از 120 جلسه درسی نمیتوان برنامهریزی کرد. این دو واقعیت را باید در نظر گرفت. از این رو کل رسائل را در سه دوره 120 جلسهای باید تدریس کرد و این میطلبد که محدوده درسیای که باید خوانده شود را در 120 جلسه اولویتبندی کنیم و بگوییم مثلاً این بخشها حتماً خوانده شود؛ نه اینکه از همان ابتدا بگوییم یک ششم آخر کتاب حذف شود. شاید در یک ششم آخر مطالب مهمی باشد. برای نمونه در حال حاضر استصحاب و تعادل و تراجیح در یک دوره تدریس میشود و تقریباً هیچ استادی نیست که وارد تعادل و تراجیح شود. خیلی هنر کنند، استصحاب را تمام میکنند و تعادل و تراجیح که از مباحث مهم رسائل است، حذف میشود. در حالیکه باید از وسط استصحاب، بخشی از تنبیهات را که شیخ آورده است، خارج کنیم تا بتوانیم تعادل و تراجیح را بخوانیم. این شکل تغییر دروس خوب است.
پس میتوان گفت که همین متون خوب است، ولی لازم است به صورت گزینشی مطالب را با توجه به اهمیت آن اولویتبندی کنیم. اما اینکه مکاسب، کفایه و رسائل را کنار بگذاریم و متون دیگری بیاوریم، ممکن است که آن مطالب خوانده شود، لکن طلبه روش استفاده از کتب قدما را یاد نمیگیرد و بعد در درس خارج، که دیگر تطبیق متن ندارد، نمیتواند از مطالب بزرگان استفاده کند و بدین ترتیب بین طلاب نسل جدید و پیشینیان حوزه گسستی ایجاد میشود. نتیجه اینکه تغییر و تعویض متون درسی درست نیست، ولی میتوان آنها را اصلاح کرد و محتوای دروس را تغییر داد. به عنوان مثال چینش مطالب در رسائل منطقی نیست. از ابتدای رسائل میگوید این اصل مثبت است و اصل مثبت حجت نیست. این که اصلا اصل مثبت چیست و آیا حجت است یا نه در استصحاب بحث میشود. چینش مطالب باید به گونهای باشد که مانند آجر روی هم چیده شود. نه این که حالا شما این اصل مثبت را بپذیر، بعد شاید آن را حجت بدانیم و همه مطالبی که در گذشته خوانده شده را بی پایه و اساس کنیم. شهید صدر در حلقات چینش مرسوم را برهم زده و آن را منطقی کرده است، این کار ارزشمندی است. این تحول لازم است، ولی بخشنامهای نیست، باید کسی مانند شیخ انصاری که حوزه را متحول کرد، آن را انجام دهد. شهید صدر کسی بود که در سن پنجاه سالگی امام خمینی(ره) برایش عنوان آیتالله را بکار برد، در حالی که ایشان برای هیچ یک از مراجع کنونی عنوان آیتالله را به کار نبرد. اگر شهید صدر هم اکنون بود میتوانست مبدأ تحول از درون حوزه شود نه از بیرون. آیتالله موسوی اردبیلی نقل میکرد که در اوائل انقلاب به اتفاق شهید بهشتی و شهید باهنر خدمت حضرت امام رفتیم و گفتیم شما که میخواستید در حوزه تحول ایجاد کنید، الان که حکومت در اختیارتان است، این کار را انجام دهید. امام فرمودند: نباید دست به ترکیب حوزه زد، حوزه هزار سال اینگونه بوده است. اگر بخواهید دست به این ترکیب بزنید، غیر از تخریب نمیتوانید کاری انجام دهید. حوزه باید خودبهخود و از درون متحول شود و گرنه از بیرون نمیتوان کاری کرد.
رسا ـ شیوه تدریس در حوزه علمیه چگونه قابل تغییر است؟
شیوه تدریس را با استفاده از ابزار نو و شیوههای جدید تدریس میتوان متحول کرد. به عنوان مثال شهید ثانی در لمعه یکی از مسائل ارث را به تفصیل در چند صفحه آورده است در حالیکه میتوان با یک فرمول مشکل را حل کرد.
یکی دیگر از مشکلات آموزشی در حوزه سردرگمی طلاب در متون درسی است، به این معنی که طلبه به قدری در بحث غرق می شود که دید کلی خود را از دست میدهد، از این رو استاد در پایان هر بحث باید نقشه کلی درس را ارائه دهد.
بنابراین مراد بزرگان از تحول، تغییر متون درسی نیست، چرا که متون فعلی فوائد جانبی فراوانی دارد. یکی از موارد تحول، تجدید نظر در شیوه جذب طلاب است. هر کس که جذب حوزه میشود باید قابلیت حضور در حوزه را داشته باشد، چون امکانات حوزه محدود است. در دانشگاه گزینش به سختی انجام میشود. کسی که با سختی آمده است بیشتر قدر میداند. البته برخی از بزرگان حوزه معتقدند که نباید مانع ورود علاقمندان به حوزه شد، ولی نمیتوان امکانات را بین طلاب نخبه و کمکار به طور مساوی تقسیم کرد. بر اساس فرمایش رهبر معظم انقلاب در سال 74 اگر ده سال معیشت طلبه را تأمین کنیم و او ممحض در فراگیری علم شود، دست آخر یک فقیه، متکلم و مفسر میشود؛ اما طلبهای که مشکل اجاره بها و معیشت دارد نمیتواند خوب درس بخواند.
رسا ـ نظام جامعه ما بر اساس موازین شرعی و اسلامی است. به چه میزان از طلاب و روحانیان در امور کلان کشور استفاده میشود؟
نظام جمهوری اسلامی در موقعیتهای مختلفی به نیروهای نخبه حوزوی نیاز داشته و دارد، ولی حوزه قادر به پاسخگویی نبوده و نیست. در جلسه تنظیم سند چشمانداز این مطلب را مطرح کردم که در رأس الزامات سند چشم انداز بیست ساله، تبدیل شدن ایران به مقام اول اقتصادی و فنآوری منطقه با هویت اسلامی انقلابی قرار دارد. این چشمانداز میطلبد که طلابی را با این گرایش تربیت کنیم و گرنه ما از لحاظ فنآوری بالا خواهیم بود، ولی ارزش آن است که با هویت اسلامی انقلابی به مقام اول برسیم. یکی از جنبههای تحول این است که طلاب کارشان تنها در فقه و اصول خلاصه نشود و فقه سیاسی و اجتماعی را نیز بخوانند. هم اکنون حوزه یک نظریهپرداز اجتماعی و فرهنگی ندارد. رهبر معظم انقلاب به مهندسی فرهنگی اشاره کردند. ولی ما هنوز نمیدانیم فرهنگ و نظریه فرهنگی چیست، چه رسد به این که نظریهای فرهنگی منطبق بر مبانی دینی طراحی کنیم. همچنین در مسایل اجتماعی و سیاسی. در امور سیاسی تنها در این مساله که حاکم باید ولی فقیه باشد به برکت حضرت امام (ره) و بخشی از نظریه سیاسی ایشان است، ولی در بسیاری از جنبههای دیگر نیاز به نظریهپردازی دینشناسان داریم.
رسا ـ بحث نظریهپردازی در حوزه قوی است. یعنی ساختار آموزشی حوزه ساختاری است که ایده و فرضیه تولید می کنند، ولی هیچکدام از این فرضیهها تبدیل به یک تئوری کارآمد با قابلیت اجرا نمیشود. مجموعه مباحثی که در درس خارج گفته میشود همه ایده و فرضیه است، ولی هرگز تبدیل به تئوری نمیشود. چه راهکاری را در این زمینه پیشنهاد میکنید؟
در جلسهای در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم درباره فقه سیاسی برگزار شده بود برخی معتقد بودند که باید بزرگان وارد این مقولات شوند، بنده گفتم ما در آن حد نیستم که برای بزرگان تعیین تکلیف کنیم. میتوانیم پیشنهاد کنیم و آنها بر اساس مصلحتی که تشخیص میدهند، کاری را انجام دهند. آیتالله موسوی اردبیلی در یک ماه رمضان بحث ارتداد را از نظر فقهی مطرح کردند، من نزد ایشان رفتم و گفتم که بحث فقهی ارتداد مشکل روز جامعه نیست، بحث کلامی ارتداد کارکرد بیشتری دارد. آیتالله اردبیلی گفتند که اعضای جلسه میلی به این مباحث ندارند. من احساس کردم که صلاح نمیبینند این بحث مطرح شود. نتیجه این که بزرگان را نمی توان وادار به امری کرد.
در حوزه باید کسانی ورزیده و مجتهد شوند، ولی در حد اجتهاد سنتی باقی نمانند و به مسائل جدید نیز بپردازند. فقه جواهری که حضرت امام میفرمودند به همین معناست؛ یعنی طلاب امروز با همان قوتی که فقها در طول تاریخ کار کردند، کار کنند، ولی در تطبیق موضوعات از مسائل روز استفاده کنند. طلبه باید در طول حوزه خوب درس بخواند و بعد آن ابزار را در موضوعات جدید به کار ببندد. این همان تحول از درون است.
زمانی به حوزویان مدرک معادل لیسانس و دکترا میدادند، رهبر معظم انقلاب گفتند که حوزه خود نظام تحصیلی مستقل دارد و تابعیت آن از دانشگاه اهانت به حوزه است. سیستم حوزه کهنتر از دانشگاه است. این کار تا حدودی تنظیم شد و مدارک سطح یک، دو و سه اعطا شد. الان میگویند به فارغالتحصیلان حوزه که فقط تحصیلات حوزه دارند نباید حجت الاسلام دکتر گفته شود، چرا که این عنوان برای آنان زننده است؛ بلکه باید عنوان جدیدی جعل شود.
بحث مدرک گرایی در دانشگاه هم وجود دارد. متأسفانه در دانشگاه نمره آخر ترم مهم است نه فهم درس در طول ترم. حوزه سابقا اینگونه نبوده است برای این که برای مدرک حوزه منفعتی مترتب نبوده است، ولی در حال حاضر بر مدارک حوزوی هم منافعی مترتب است، از این رو به طور قهری مدرکگرایی ترویج میشود. از سوی دیگر اگر بگوییم مدرک نمیخواهیم ، مشکل حل نمیشود، بلاخره بین طلبه زحمتکش و غیر او باید فرق وجود داشته باشد. برای همین باید مدرک اعطا شود و منفعت هم بر آن مترتب باشد. چاره این است که روحیه مدرک گرایی را با کارهای فرهنگی کمرنگ و از بین ببریم.
مدیر حوزه باید فارغالبال باشد، چون مجموعه عظیمی از طلاب در کشور وجود دارند که اگر برای برنامهریزی و حل مشکلات آنان 24 ساعت شبانه روز هم وقت گذاشته شود، باز هم کم است، از این رو کسی که می خواهد مدیریت حوزه علمیه را بر عهده بگیرد باید کاملا فارغ از دیگر امور باشد و ممحض در مدیریت شود. بعد از ریاست جمهوری آیه الله هاشمی رفسنجانی شایعه شد که ایشان قصد دارند مدیریت حوزه را بر عهده بگیرند. من گفتم با توجه به شناختی که از ایشان دارم این کار را نخواهند کرد؛ اما اگر این کار را بکنند خیلی ارزشمند است. چون آقای هاشمی رفسنجانی درگیر تدریس و تحقیق نیستند و اگر با مدیریت قوی که دارند این مسؤولیت را بپذیرند حوزه را تقویت میکنند.
به هر حال از سویی نمیتوان از بزرگان حوزه انتظار داشت که همه اشتغالات علمی را کنار بگذارند و ممحض در مدیریت شوند و از سوی دیگر کسی که تدریس و مباشرتی با طلاب نداشته باشد و از بدنه حوزه جدا باشد نمیتواند تصمیمات مناسبی بگیرد.
یکی از مسائل مهم حوزه که همه مسؤولان و بزرگان روی آن تأکید دارند استقلال حوزه است. این امر امتیاز مهم حوزه شیعه نسبت به اهل سنت است. هم اکنون روحانیت سنی وابسته به دولت است. به هر حال باید در همه تصمیمات استقلال حوزه حفظ شود. الان در رأس همه، حضرت آیتالله خامنهای تأکید دارند که حوزه باید مستقل و پشتوانه نظام باشد. در زمان مرحوم آیتالله بروجردی طلاب در مضیقه بودند نقل شده که مدیر اوقاف قم خدمت ایشان رفت و گفت من از اوقاف در اختیار شما قرار میدهم تا از آن در اختیار طلاب قرار دهید. ایشان گفتند در این صورت تا وقتی شما رئیس اوقاف هستید ما از این راه به طلاب رسیدگی میکنیم و سطح زندگی آنان بالا میآید. وقتی شما رفتید و مدیر بعدی آمد، ما به خاطر طلاب که محتاج به آن پول شدهاند، مجبوریم در برابر رئیس بعدی در برخی جاها کرنش کنیم تا آن پول را بدهد. در بحث تحول حوزه باید همه این مسایل را در نظر گرفت و سنجیده عمل کرد.